جدول جو
جدول جو

معنی تپ تپ - جستجوی لغت در جدول جو

تپ تپ
صدای تپش سریع قلب، صدایی که از کوبیدن دست به چیزی میان تهی برخیزد
تصویری از تپ تپ
تصویر تپ تپ
فرهنگ فارسی عمید
تپ تپ
(تُ تُ / تِ تِ)
حکایت صوت تپش دل بر اثر ترس یا جز آن آواز حرکت قلب. با زدن کردن صرف شود: دلم تپ تپ میزد. میترسیدم و دلم تپ تپ میکرد، آواز افتادن انجیر رسیده از درخت و جز آن یکی پس از دیگری
لغت نامه دهخدا
تپ تپ
(تَ تَ)
آواز چیزی که بر چیز نرم خورد مانند دست زدن بخروار پنبه و امثال آن. (لغت محلی شوشتر) ، مالیدن کوران بچیزی یا به جستن راه و بتاریکی جستجو کردن مطلقاً. (لغت محلی شوشتر) ، آواز پای جمعی را گویند که با هم راه روندیا دوند اعم از انسان و حیوان. (لغت محلی شوشتر)
لغت نامه دهخدا
تپ تپ
آواز حرکت قلب
تصویری از تپ تپ
تصویر تپ تپ
فرهنگ لغت هوشیار
تپ تپ
از اصوات است مانند: برخورد کف دست با آب راکد، کوبیدن متوالی
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(تَ تَ)
بیماریی است که در خواب از گرانی غذا حاصل شود و به عربی کابوس گویند. (لغت محلی شوشتر) ، نان تنکی را که بر تاوه پزند. (لغت محلی شوشتر)
لغت نامه دهخدا
تصویری از تپ تپ خمیر
تصویر تپ تپ خمیر
نوعی بازی کودکانست
فرهنگ لغت هوشیار
برنج برشته شده که از آن شیرینی برنجی درست کنند
فرهنگ گویش مازندرانی
نابود کردن، هدر دادن اموال و اشیا
فرهنگ گویش مازندرانی
از اصوات، با عجله و سر و صدا کاری را به انجام رساندن، لکه
فرهنگ گویش مازندرانی
از بازی های بومی
فرهنگ گویش مازندرانی
حرکتی که با ضربات متوالی ایجاد شده و موجب ترس دیگران گردد
فرهنگ گویش مازندرانی